یادش بخیر
یادش بخیر اون قدیما که حال و حوصله ی بیشتری داشتم کلی با قالب های وبلاگ ور میرفتم و اون چیزی رو که دوس داشتم میساختم . جالبه که یه زمانی خیلی خیلی شلوغ و پر از جزئیات بود و هر چی جلوتر رفتم ساده تر شد ! اونقدر ساده که تبدیل شده بود به یه دیوار سفید که چند خط روش نوشته شده بود . اتفاقا همون آخری رو هم خیلی دوسش داشتم و تغییرات زیادی هم توی برنامه نویسیش داده بودم ... واقعا سادگی رو با هیچ چیز عوض نمیکنم .
اما الان چی ...
یادمه اون روزای اول که اومدم تو این بلاگ یه سری تغییرات اولیه دادم اما همین الان هم که الانه دستم به به روز کردن اطلاعات نمیره ! . فکر کنم دیگه خیلی پیر شدم برای این کارا !!!!
====
+ کمتر از 2 ماه دیگه باید برم خدمت! از هیچی سربازی به اندازه ی تلف شدن وقتم بدم نمیاد ، بدترین عذاب برام همین هدر رفتنه . آدم بیگره باخابه بهتر از اینه که اونجوری باشه!
++ آقا من حاضرم 2 سال سربازیم رو برم عراق یا سوریه یا یمن یا ... چرا نمیشه آخه ؟؟!
+++ حیف ... باید تا قبل از این ماه حداقل 2 تا مستند و یه فیلم کوتاه دیگه میساختم که نشد ، اگه میشد شاید می تونستم یه حرکاتی بزنم که سربازیم همچین علافی هم نباشه! حیف ...
منم قبلا که وبلاگ دیگه ای بودم و چه اینجا خیلی با قالب ور رفتم و بعدها قالب ساده تر و سنگین تر و مطالب هم به طبع پربارتر شد..
اگه انگیزه و هدف قوی باشه(از همون اول)خوب زود دلزده نمیشه..
شایدم دل مشغولی های جدید تر دیگه لذت وبلاگ نویسی رو کوچیک کره...