مدتهاست که دستی به روی کیبورد دلم نذاشته ام و تک تک حروفش را لمس نکرده ام . حروفش برایم از همیشه ناخواناتر شده است ، نه به خاطر حافظه ی ضعیفم ، که به خاطر زنگاری که بر آن نشسته . گمان نمیکنم به این سادگی پاک شود ، بارها هم تلاش کردم اما نشد ... مشکلم در نخواستن نیست ، در نفهمیدنش هست که هنوز هم که هنوز است در همین قدم گیرم .
الان اصلا نمیفهمم چه دارم میگویم و چه میخواهم بگویم ، فقط خواستم کمی در این آشفتگی ام شما را هم شریک کنم ... همین !